سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دریا اگر باشد دلت .......

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شاید دیر به نظر برسه ولی دور نیست.....( عید در دو نگاه )

عید در دو نگاه  

 نگاه اول

 عید، ‹‹ حول حالنا›› است

                         که واجب است بفهمیم

عید، شوقی است

                       که پدرم را به مزرعه می خواند

عید، تن پوش کهنه ی باباست

                       که مادر

                             آن را به قد من کوک میزند

و من آنقدر بزرگ میشوم

                      که در پیراهن میگنجم

عید، تقاضای سبز شدن است

                      یا مقلب القلوب!

 نگاه دوم

 عید، سوپر مارکتی است

                     که انواع خوراکی ها در آن هست

عید، بوتیکی است

                     که انواع پوشیدنی ها در آن هست

عید، ملودی مبارک باد است

                     که من با پیانو می نوازم

                              شب بخیر دوست من!

 زنده یاد سلمان هراتی


شب عید است و .....

مدتیست حال بنده خیلی خوش نیست. و حال گرفتگی همچون ماه گرفتگی بر زمین دلمان حاکم شده!!

دوستان را از احوال خویش آگه نمودیم و با بحثهای کارشناسی ای که با برخی دوستان داشتیم بهمان میگویند این احوالات همش تحت سر این معلمات و معلمون ست.همین جور چپ میروند و راست میآیند واز آدم امتحان میگیرند خب بعدش همین جور هم از چپ و راست نمرات درخشان بر آدم نازل میشود ( که البته خوبیش اینست که نزولش مثل نزول نمرات امتحانای ترم دفعی نیست و تدریجی میباشد!!!) و نیز چشمتان روز بد نبیند با برخی سوالاتی که باید در منزل حل کرد!!!

 درخشان بودن نمرات هم جای بسی تفسیر دارد که روشن ترین و کوتاهترین تفسیر اینست که خب نمرات استعدادهای درخشان بایدم درخشان باشد!

باقی تفاسیر بماند برای بعد.

برخی دیگر از دوستان ناخوشایندی احوال بنده را چیز جدیدتر و مناسب روزتری میدانند.

همین جور که مستحضرین ما داریم به ایام نوروز نزدیک میشیم که البته تصادف این ایام با ماه صفر کمی قضیه را متفاوت کرده.

قضیه ای که دوستان بنده بدان اشاره دارند اینست که چون حول و حوش عید نوروز باباها کمی حال گرفته هستند ( سر همین قضیه ی : شب عید است و گرفتار زن خویشتنم.....داد از دست زنم....که البته باید گفت زن و بچه!!)  و دخترها هم با پدرشون یه رابطه ی عاطفی خاصی دارند، این حال گرفتگی پدر در آنها هم تاثیر میگذارد و اینست که دوستان میگویند این از عوارض نزدیک شدن عید نوروزه که بر پدر تو وارد شده و طبق اون نظریه تو هم ازین عوارض بی نصیب نبوده ای!!

 خلاصه ماییم و حال گرفتگی و دل تنگی و دوستانند و نظرات کارشناسانه.

 سخن کوتاه میدارم که فردا را نیز با روزهای ماضی و آتی تفاوتی نیست و گردن ما در برابر امتحانات تمامی دبیران از مو هم نازک تر است! چه برسد به امتحان شیمی !!!

 حال بنده را از تمامی فضلا و ادبا و یاران گرامی که به وبلاگ این حقیر سرک میکشند ( که بدلیل کثرت مجبوریم با انگشتان دست و پا آنها را بشماریم!!) خواهشهایی ست:

 1- اگر خدا توفیقتان داد و دبیر شدید هرگز چپ نرفته و راست نیایید و از شاگردان طفلکی زبان بسته ی گردن از مو باریکتر امتحان نگیرید! و سوالاتی که خودتان هم در این سن که بودید نمیتوانستید بحلید را به شاگرد فلک زده ندهید تا برایتان بحلد!

 2- اگر پدر شدید و دختردار! سعی کنید هرگز با نزدیک شدن ایام نوروز حالتان گرفته نشود که این حال گرفتگی را سودی نیست جز بدحالی دخترتان. چرا که چه بخواهید و چه نخواهید این سیل بنیان کن خواهشها از طرف اهل و عیال ست که در این ایام به سوی شما جاری میشود و کاریش هم نمیتوان کرد!

 3- محتاج دعای شماییم در هر زمان و ساعتی که به این وبلاگ آمدید.

 یا علی!


حسین ، حسین ، حسین

 

... عباس به آب نگریست. در آب حسین بود.

موجها در حرکت خویش، حسین می نگاشتند.

صدای موج حسین بود.

به خویش برگشت و درخویش جز حسین ندید و ... حسین تشنه بود.

آب بنوش عباس!

آب خنک و زلال و گوارا با عباس سخن میگفت.

دست رشید عباس در آب رفت.

نوازش آب با دستهای تشنه و جان تشنه تر چه میکند.

قطره های عزیز از کف می چکید.

آب را بالا آورد تا فضای دهان رسید.

نسیم خنک آب چهره ی عباس را می نواخت.

ساقی بنوش! گوارایت باد.

باز در موج ها ولوله افتاد. حسین، حسین، حسین.

 

پ.ن: برگرفته از متن کتاب ماه در آب، نوشته ی دکتر محمدرضا سنگری


به مجنونی رسیدم یا علی گفت......

  فردا عید غدیره. عید ولایت. بزرگترین عید ما شیعه ها.

در مقام توصیف و شرح عظمت و مقام چنین روزی کسانی مث من که هیچی خیلی خیلی بزرگترا هم نمیتونند چیزی بگند. فقط میتونم بگم که ان شاالله عید ولایت بر همه تون مبارک باشه و از برکات معنوی این روز هم بهره ی کافی ببرین. راستی میگن که ثواب روزه گرفتن تو این روز برابر با روزه گرفتن تو کل ساله! ( البته حتما بجز روزهایی که روزه گرفتن توش حرومه!)

*****

چند روز پیش که امتحان دین و زندگی داشتیم و من داشتم کتابشو میخوندم توی یکی از قسمتها از ما خواهش کرده بود که اگه شعر یا داستان یا متن ادبی در مورد یامبر (ص) داریم بیاریم سر کلاس و برای بچه ها بخونیم. من همونجا یهو دلم خواست که بشینم و در مورد پیامبر شعری چیزی بسرایم!!!

میدونین این جور شعر گفتن ها یعنی در مورد چنین افرادی شعر گفتن، لیاقت و سعادت میخواد. منم که ازین دو مورد محروم بوده و هستم فکر نمیکردم بتونم چیز درخوری بگم ولی خب اونروز هرچی به ذهنم رسید رو نوشتم و با یه دستکاری کوچیک شد یه پنج بیت شعر که فکر کنم قالبش مثنوی باشه( توجه دارین که من چقدر در شعر شناسی و .... مهارت دارم؟!!)

الانم که دیدم فردا عید غدیره و روز ستایش پیامبرمون و حضرت علی علیه السلام ست گفتم بیام این شعر رو که خودم گفتم در منقبت پیامبر و یه شعر دیگه هم که چندی پیش از جایی پیداش کردم و در مورد حضرت علی هست رو اینجا بنویسم: 

( بعد از خواندن کل شعرحداقل پنج صلوات برای سلامتی آقا امام زمان بفرستین!)

 

ای محمد (ص)! آسمان وحی حق سجاده ات

جز خروش حق پرستی، مستی ندارد باده ات

 

ای محمد ای زبان باور او در وجودت ماندگار

در محبت ، در ولایت ، در عدالت ، پایدار

 

ای محمد! صاحب هر آن چه خوب

برگزیده، مصطفی از سوی ستارالعیوب

 

ای محمد! ای غریب کوچه ی بی انتهای بی کسی

ای که میسوزد دلت بر امتت همراه یک دلواپسی

 

ای محمد! بحر انوار خدا! بهر خدا

شافع  ما باش  در  روز  جزا

 

الهم صل علی محمد وآل محمد

 

( میدونم که شعرم نه خیلی قافیه اش درست بود و نه وزنش ولی خب ادبا به درست بودن وزن و قافیه ی خودشون مرا ببخشایند!)

.

.

 (اینم همون شعره که در مورد حضرت علی (ع) و عظمت ذکر یا علی هست:)

 

به مجنونی رسیدم یا علی گفت

ز لیلایی شنیدم یا علی گفت

 مگر این وادی دارالجنون است

که هر دیوانه دیدم یاعلی گفت

یقین پروردگار آفریتنش

چو احیا کرد عالم، یا علی گفت

 چمن با ریزش باران رحمت

دعایی کرد و نم نم یا علی گفت

حدیث جام جم گر قصه ای بود

چرا شاهنشه جم یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند

چو بر میخواست آدم، یا علی گفت

مگر خیبر ز جایش کنده میشد؟

یقین آنجا علی هم یا علی گفت

براق از رفتن عاجز شد ، شنیدم

محمد در همان دم یا علی گفت

به فرقش کی اثر میکرد شمشیر؟

گمانم ابن ملجم یا علی گفت

 (حسین باستان)