فردا عید غدیره. عید ولایت. بزرگترین عید ما شیعه ها.
در مقام توصیف و شرح عظمت و مقام چنین روزی کسانی مث من که هیچی خیلی خیلی بزرگترا هم نمیتونند چیزی بگند. فقط میتونم بگم که ان شاالله عید ولایت بر همه تون مبارک باشه و از برکات معنوی این روز هم بهره ی کافی ببرین. راستی میگن که ثواب روزه گرفتن تو این روز برابر با روزه گرفتن تو کل ساله! ( البته حتما بجز روزهایی که روزه گرفتن توش حرومه!)
*****
چند روز پیش که امتحان دین و زندگی داشتیم و من داشتم کتابشو میخوندم توی یکی از قسمتها از ما خواهش کرده بود که اگه شعر یا داستان یا متن ادبی در مورد یامبر (ص) داریم بیاریم سر کلاس و برای بچه ها بخونیم. من همونجا یهو دلم خواست که بشینم و در مورد پیامبر شعری چیزی بسرایم!!!
میدونین این جور شعر گفتن ها یعنی در مورد چنین افرادی شعر گفتن، لیاقت و سعادت میخواد. منم که ازین دو مورد محروم بوده و هستم فکر نمیکردم بتونم چیز درخوری بگم ولی خب اونروز هرچی به ذهنم رسید رو نوشتم و با یه دستکاری کوچیک شد یه پنج بیت شعر که فکر کنم قالبش مثنوی باشه( توجه دارین که من چقدر در شعر شناسی و .... مهارت دارم؟!!)
الانم که دیدم فردا عید غدیره و روز ستایش پیامبرمون و حضرت علی علیه السلام ست گفتم بیام این شعر رو که خودم گفتم در منقبت پیامبر و یه شعر دیگه هم که چندی پیش از جایی پیداش کردم و در مورد حضرت علی هست رو اینجا بنویسم:
( بعد از خواندن کل شعرحداقل پنج صلوات برای سلامتی آقا امام زمان بفرستین!)
ای محمد (ص)! آسمان وحی حق سجاده ات
جز خروش حق پرستی، مستی ندارد باده ات
ای محمد ای زبان باور او در وجودت ماندگار
در محبت ، در ولایت ، در عدالت ، پایدار
ای محمد! صاحب هر آن چه خوب
برگزیده، مصطفی از سوی ستارالعیوب
ای محمد! ای غریب کوچه ی بی انتهای بی کسی
ای که میسوزد دلت بر امتت همراه یک دلواپسی
ای محمد! بحر انوار خدا! بهر خدا
شافع ما باش در روز جزا
الهم صل علی محمد وآل محمد
( میدونم که شعرم نه خیلی قافیه اش درست بود و نه وزنش ولی خب ادبا به درست بودن وزن و قافیه ی خودشون مرا ببخشایند!)
.
.
(اینم همون شعره که در مورد حضرت علی (ع) و عظمت ذکر یا علی هست:)
به مجنونی رسیدم یا علی گفت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یاعلی گفت
یقین پروردگار آفریتنش
چو احیا کرد عالم، یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و نم نم یا علی گفت
حدیث جام جم گر قصه ای بود
چرا شاهنشه جم یا علی گفت
خمیر خاک آدم را سرشتند
چو بر میخواست آدم، یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده میشد؟
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
براق از رفتن عاجز شد ، شنیدم
محمد در همان دم یا علی گفت
به فرقش کی اثر میکرد شمشیر؟
گمانم ابن ملجم یا علی گفت
(حسین باستان)