به یاد عاشورا (پیراهنی به رنگ محرم)
چشمهایت را بردار و خواب هایت را به گوشه ای بگذار،
مسافران عاشورا در راهند.
بوی باران می آید، چشم هایت خیال طغیان ندارد؟
صدایی می آید، می شنوی؟
صدای سهمگین طبل ها و مویه ی زنجیرها؟
نه!
این گلوی خونین نینواست که این گونه می نوازد.
پیراهن محرمت کجاست، وقتی تمام خیابان ها مشکی پوشیده اند؟
امروز کوچه کوچه ی این شهر، کربلاست.
چشمهایت را بردار و ستاره های اشک را روشن کن
مسافران عاشورا آمده اند.