آش در هم جوش ....!!!
همه ی نیاز های متعالی انسان در یک نیاز واحد به نام شناخت راه صحیح زندگی ( چگونه زیستن) جمع میشود.
یکی ازآثار بزرگ نثر عرفانی کتاب مرصاد العباد از نجم الدین دایه است که در قرن ......
هر گاه جریانی که از یک سیملوله می گذرد، تغییر کند درآن نیروی محرکه ای به وجود می آید که به آن نیروی محرکه ی خود القایی میگویند...
تفاوت های زن و مرد به معنای برتری یکی بر دیگری نیست. بلکه نشانگر نقش مکمل آنهاست.
غلظت مولار: رایج ترین روش برای بیان غلظت است. با این غلظت در فصل یک اشنا !؟؟! شدید.
بود سوزی در آهنگم خدایا!
تو می دانی که دلتنگم خدایا!
دگر تاب پریشانی ندارم!
نه از آهن نه ازسنگم خدایا!
در عصر غیبت .....
درسته . درست فهمیدین . اینا همش گوشه های چنتا از مبحثهای درسی ماست. فکرشو بکنین ما برای اولین امتحان نهایی که امروز ( اول خرداد) بود از جمعه تعطیل بودیم. این فرصت رو برای ماهایی نداده بودن که همه ی درسارو نصفه نیمه مطالعه کرده بودیم چون نتیجه اش میشه همین آش درهم جوشی که این بالا واستون نوشته ام.
وای نمیدونین این سه چار روز چه جوری گذشت. روز اول با فیزیک شروع شد و با شیمی ادامه پیدا کرد و با ادبیات ختم به ... شد.روز دوم با ... خلاصه غیر از دیروز که کامل به معارف که اولین امتحانمون بود اختصاص دادمش، بقیه ش همین آشه بود.
خدا عاقبتمو به خیر کنه....
ولی خب بین همه ی مواد لازم اون آش در هم جوشه فقط اون دوبیتیه که اون وسط نوشتم ؛ قسمتی از مطالعاتم بود که هیییییییییییییچ گونه ارتباطی با درس و بحث و مدرسه و امتحان و کوفت و زهر....نداشت. اون واسه دل خودم بود. اصلا مگه میشه یه روز از عمر آدم بگذره و توی اون روز آدم با دنیای شعر و شاعری فاصله داشته باشه؟!( در ضمن شعره سروده ی شادروان مهدی سهیلی ه . خداش رحمت کناد!)
امیدوارم هیچ کدومتون برای امتحاناتتون علی الخصوص امتحانای الهی تون دچار در هم جوشیدگی و ...نشید.
اینم داشته باشین:
گیسوی بی آرام تو در پیچ و تابم می برد
بر رویم افشان کن که من زین قصه خوابم می برد
از پشت ابر زلف خود گر چهره بنمایی به من
رخسار جان افروز تو در ماهتابم می برد
صبح بهاران در چمن، شبنم چو شوید روی گل
تا دور دست باغ ها عطر گلابم می برد
یاد زمان کام ها، وان نامه ها، پیغام ها
همراه آه آتشین، در التهابم می برد
چون بنگرم در آینه یاد از جوانی می کنم
وان خاطرات شاد من، سوی شبابم می برد
گاهی کنم دل را خبر کامد تو را وقت سفر
ناگه غم بی توشگی، در اضطرابم می برد
گویم که بگذر از هوس، شاید بمانی از نفس
اما ز غفلتهای دل یکباره خوابم می برد...
التماس دعا.
یا علی.